سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکوت بغض
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
همگان را به شتاب خواهانند و همگان مهلت جویانند ، و همه را وقتى معین نهاده‏اند و آنان درنگ مى‏کنند و از کار باز ایستاده‏اند . [نهج البلاغه]
نویسنده : هر چی اسممو بذاری...:: 87/12/19:: 10:22 عصر
یادم باشد
حرفی نزنم که دلی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما دل نیست
یادم باشد جواب کینه را با کمتر از مهر
و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم
و برای سیاهی ها نور بپاشم
یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم
و از آسمان درسِ پـاک زیستن
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست...
باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن
به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان
یادم باشد زندگی را دوست دارم
یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت
در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود
زل بزنم تا به مفهوم زندگی پی ببرم
یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی
که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد
یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس
فقط به دست دل خودش باز می شود
یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم
یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم
یادم باشد زنده ام
یادم باشد خواهم مرد روزی

نظرات شما ()

نویسنده : هر چی اسممو بذاری...:: 87/11/27:: 9:4 عصر

دلم گرفت

دلم گرفت ای همنفس

پرم شکست تو این قفس

تو این غبار تو این سکوت

چه بی صدا نفس نفس

از این نامهربونی ها دارم از
غصه می میرم

رفیقِ روزِ تنهایی یه روز
دستاتو میگیرم

تو این شب گریه می تونی پناهِ
هق هقم باشی

تو ای همزادِ همخونه چی می
شه عاشقم باشی

دوباره من دوباره تو دوباره
عشق دوباره ما

دو همنفس دو همزبون دو همسفر
دو همصدا

تو ای پایانِ تنهایی پناهِ
آخرِ من باش

تو این شب مرگیِ پاییز بهارِ
باورِ من باش

بذار با مشرقِ چشمات شبم
روشنترین باشه

می خوام آیینة خونه با چشمات
همنشین باشه

دلم گرفت ای همنفس

پرم شکست تو این قفس

تو این غبار تو این سکوت

چه بی صدا نفس نفس

 



نظرات شما ()

نویسنده : هر چی اسممو بذاری...:: 87/11/27:: 1:14 عصر
چشم من بیا منو یاری بکن ... گونه هام خشکیده شد کاری بکن

غیر گریه مگه کاری میش کرد ... کاری از ما نمی یاد زاری بکن

اون که رفته دیگه هیچوقت نمی یاد... تا قیامت دل من گریه می خواد

هر چی دریا رو زمین داره خدا ... با تموم ابرای آسمونا

کاشکی می داد همه رو به چشم من ... تا چشام به حال من گریه کنن

اون که رفته دیگه هیچوقت نمی یاد... تا قیامت دل من گریه می خواد

قصهء گذشته های خوب من ... خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن

حالا باید سر رو زانو بذارم ... تا قیامت اشک حسرت ببارم

دل هیشکی مث من غم نداره ... مث من غربت و ماتم نداره

حالا که گریه دوای دردمه ... چرا چشمم اشک شو کم می یاره

خورشید روشن ما رو دزدیدن ... زیر اون ابرای سنگین کشیدن

همه جا رنگ سیاه ماتمه ... فرصت موندنمون خیلی کمه

اون که رفته دیگه هیچوقت نمی یاد... تا قیامت دل من گریه می خواد

سرنوشت چشاش کوره نمی بینه ... زخم خنجرش می مونه تو سینه

لب بسته، سینهء غرق به خون ... قصهء موندن آدم همینه

اون که رفته دیگه هیچوقت نمی یاد... تا قیامت دل من گریه می خواد


چشم من

نظرات شما ()

نویسنده : هر چی اسممو بذاری...:: 87/11/26:: 12:45 عصر

به یادتم
نظرات شما ()

نویسنده : هر چی اسممو بذاری...:: 87/11/26:: 12:30 عصر
..وه!
نظرات شما ()

   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

14859:کل بازدید
0:بازدید امروز
3:بازدید دیروز
درباره خودم
سکوت بغض
حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم
سکوت بغض
لینک دوستان


آوای آشنا
بایگانی
1
اشتراک